آموزه‏های فرهنگ‏شناسی در قرآن کریم

پدیدآورفرهاد امام‏ جمعه

نشریهمجله صحیفه مبین

شماره نشریه33

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 976 بازدید
آموزه‏های فرهنگ‏شناسی در قرآن کریم

فرهاد امام جمعه
چکیده

آنچه در این مقاله دنبال مى‏کنیم، یافتن پاسخ این سؤال است که آیا مى‏توان از دیدگاه قرآن کریم یک نگرش علمى را در خصوص موضوع یا پدیده‏ى "فرهنگ" اختیار کرد؟ در این زمینه آیاتى را از قرآن کریم برگزیده‏ایم و به عنوان اصول مفروض جهت مطالعه‏ى علمى فرهنگ در جوامع انسانى در نظر گرفته‏ایم و معتقدیم که با این اصول مى‏توان به درستى به مطالعه‏ى فرهنگ و نیز ارزش‏ها و هنجارهاى عالى جامعه‏ى سالم پرداخت. گفتنى است که نویسنده‏ى این مقاله هیچ‏گاه خود را در مقام یک مفسّر قرآن نمى‏بیند و نیز هیچ‏گونه ادعایى ندارد. امّا تنها به جهت این که انسان حق دارد براى رفع شبهات و محدودیّت و فقر اطّلاعات خویش عمل نموده و آموزه‏هاى علم اجتماعى و فرهنگى را با تعالیم و نگرش‏هاى قرآنى و معرفت‏شناسى دینى به نحو منطقى درآمیزد و به کار برد، سعى خود را به زبان این مقاله اظهار نموده است.

کلید واژه‏ها:

فرهنگ‏شناسى، فرهنگ، رابطه‏ى خود و فرهنگ، تحقیق در فرهنگ در مقابل تقلیدگرایى، سنّت‏پرستى، نیاکان پرستى، گذشته گرایى، ذهن‏گرایى، عین‏گرایى، ارزش‏ها و هنجارهاى فرهنگى؛ با ذکر آیات و شواهد قرآنى.

ایده‏ى آغازین

در معرفت‏شناسى اسلام (Epistemology of-Islam) آموزه‏هاى کاربردى ارزنده‏اى داریم که مى‏تواند چون یک خمیرمایه‏ى مستعد، راه‏گشاى ما در مطالعات فرهنگى باشد. هر کدام از این تعالیم را مى‏باید در جاى خود به‏درستى شناخت و به کار گرفت.
مسئله مورد مطالعه‏ى ما در این مقاله آن است که آیا مى‏توان چندى از آموزه‏هاى علمى- کاربردى را در شناخت فرهنگ جوامع و گروه‏هاى بشرى با استفاده از قرآن بازشناسى نموده، به عنوان علم «فرهنگ‏شناسى اسلام» بیان کرد؟
به اعتقاد نگارنده، کلام خداوند در قرآن زمینه‏اى است براى رسیدن به اصول مفروض (Axiomatie Assumptions) علمى جهت انجام پژوهش‏هاى انسان‏شناسى و فرهنگ‏شناسى. این کلام ضمن آن که میدان گسترده‏اى را براى بررسى انسان و به‏دست آوردن شناخت از نشانه‏هاى آفرینش خداوند باز مى‏کند، در عین حال تأکید مى‏نماید که اهل معرفت ایمانى نباید دچار تقلید کورکورانه، نیاکان‏پرستى، سنگ‏فکرى و خود برتربینى‏هاى فکرى و فرهنگى شده و پیوسته در حال جستجوى نور حقیقت که همانا تجلّى حضرت دوست در عالم است، به سر برند.
یک پیام کلیدى در اسلام داریم و آن توجّه به این حقیقت است که: اشهد ان لا اله الّا اللّه. یعنى همه‏ى عالم محضر خداست و غیر از حضور او در همه‏ى اطوار هستى، کسى وجود ندارد. پایه و عرصه‏ى بى‏نهایت وجود، اوست و کسى غیر او وجود ندارد. زیرا فرموده است: کل شى‏ء هالک الّا وجهه (سوره‏ى قصص/88) «تنها وجه اوست که وجود دارد و غیر او کسى وجود ندارد و در حال فنا و نابودى است.»
بر این مبنا مى‏توان گفت که "فرهنگ" (Culture) بخشى از ساحَت وجود است که در کنار جامعه، فرد (نفس انسانى) و طبیعت مورد استفاده‏ى بشر قرار مى‏گیرد.
فرهنگ به نوبه‏ى خود پاره‏اى از هستى اجتماعى است که دلالت بر توحید و "انسجام" (Integration) دارد؛ و از این رو در زندگى اجتماعى انسان به کار (Function) مى‏آید. حال اگر این ویژگى ماهوى فرهنگ به هم خورده و متلاشى شود، کارآیى فرهنگ در زندگى اجتماعى مخدوش شده و از بین مى‏رود. جامعه‏اى که فرهنگ منسجم و پایدارى نداشته باشد، به سوى تشتت و پراکندگى و گاه نابهنجارى و عدم تعادل بارز و افزایش آسیب‏هاى اجتماعى و فرهنگى کشیده مى‏شود.
فرهنگ‏هایى که به حقیقت وجود، یعنى عنایت حضور و نور حضرت حق، نزدیک مى‏شوند، پایندگى و ثبات جاودانه‏اى مى‏یابند و یک تمدّن درخشان را به وجود مى‏آورند؛ امّا فرهنگ‏هایى که به عناصر فناپذیر و بى‏ثبات تکیه مى‏کنند، از حقیقت خود به دور شده و از بین مى‏روند و صلاحیّت شکل دادن به یک تمدّن را از دست مى‏دهند. مانند فرهنگ‏هاى رهایى که خود را وابسته به یک شخصیت سیاسى مانند "مائو" و یا "لنین" و غیر آنان مى‏نمایند، فناپذیر و آسیب‏پذیرند.
در بحث پاره‏ها و اجزاى وجودى خلقت فرهنگ از دیدگاه قرآن باید گفت آنگاه که خالق هستى به بنده‏ى مخلوق خویش "فکر" و یاد فکر (اندیشیدن) را عطا مى‏کند، یعنى فرهنگ، (7 و 67 حدید 27 بقره 146 و 242). آن‏گاه که خالق کریم توان نام‏گذارى تمام پدیده‏ها را به آدم مى‏بخشد، یعنى فرهنگ (سوره‏ى بقره آیه‏ى 31). و آن دم که به انسان نیروى "تأمل در فکر" را مى‏دهد و به نور عقل محض خویش، روح تعقّل را به آدم عنایت مى‏کند، یعنى فرهنگ (سوره بقره آیه 165 و نیز سوره‏ى النحل 12 و 67). حال این تعقّل به هر مقدار و نحوى که شکل مى‏گیرد، نماد (Symbol) و نشانه‏اى از فرهنگ است. آن‏گاه که به بنده‏ى خویش "نور علم" را عطا مى‏کند، یعنى فرهنگ. بسیارى از پیشرفت‏ها و دستاوردهاى تمدّن انسانى مرهون همین عامل اساسى یعنى "علم" (Science) است که به صنعت و تکنولوژى (Technology) نیز تبدیل مى‏شود. از این‏روست که مى‏فرماید توسل به نور علم، دانایان را از نادانان جدا مى‏کند (سوره‏ى الزمر، آیه‏ى9). اگر آدمى از نور علم تبعیّت نکند، دچار سرگردانى و آسیب‏هاى گوناگون مى‏شود. (سوره‏ى انفال آیه‏ى 22 و همچنین سوره‏ى یونس آیه‏ى 100).
این عبارات و اشارات، دلالت بر وجود جریان فرهنگ در عرصه‏ى زندگى و روابط بشرى دارد. هرگاه توجّه به این نشانه‏هاى خلق شده تحت عنوان "فرهنگ‏انسانى" زایل شود، قطعاً از مرتبه‏ى عالى فرهنگ انسانى ساقط شده، به مرتبه‏ى پستى از رفتار و کردار مى‏گراید. بى‏آن‏که بشر از فرهنگ "خالى و تهى" شود، فرهنگ رفتارى او پر از جریان‏ها و اعمال ناخالص مى‏شود. زیرا عشق ورزیدن و دوستى به آن طیف وجودى و حقیقى فرهنگ که همان توجه به عنایت خالق صاحب جمال و کمال است، زایل شده است. براى مثال، بشر به علم و دانش "شیمى" به عنوان یک صنعت رسیده است، امّا بسیارى از خرابى‏ها، آلودگى‏ها و پلیدى‏ها را از طریق صنعت شیمى نیز پدیده آورده است. در نتیجه آلودگى هوا و دریا و محیط‏هاى بشرى ناشى از فعالیّت بسیار گسترده‏ى کارخانه‏ها و وسایل صنعتى است، تا آن‏جایى که آبادى و عمران برخى مناطق زیبا و مفرّح طبیعى و نیز اجتماعات انسانى تخریب شده است. مصرف مواد مخدّر، الکى و افیونى یکى از عوامل مهم تصادفات منجر به فوت مى‏باشد. بسیارى از داروهاى شیمیایى و نیز مواد آرایشى تأثیر منفى بسیارى بر جسم انسانى گذاشته است.
منظور نگارنده آن است که هرگاه انسان نخواهد و یا نداند و یا ملاک و راهنمایى نداشته و نیز خود را به نادانى بزند و غافل شود، بدیهى است که به ورطه‏ى گمراهى‏ها و پس‏ماندگى و آثار ویرانگر ضد فرهنگ انسانى تمایل پیدا مى‏کند. چنان‏که خداوند مى‏فرماید: انسان را به زیباترین وجه (همان سیرت وجودى او که دلالت بر نفخه‏ى الهى دارد) آفریدیم (سوره‏ى التین، آیه‏ى 4). اگر این زیبایى را انسان در خویش نیابد به پست‏ترین مرتبه تنزل مى‏کند و فرهنگ را به مرتبه‏ى پستى تنزل مى‏دهد. براى مثال عدّه‏اى را مى‏بینیم که با پدیده‏ى دین کاملاً کاسب‏کارانه و مزورانه برخورد مى‏کنند و در آن فضایى از ریا و نفاق را ترویج مى‏دهند تا آن که حقیقت دین که همانا تربیّت آدم و تجلّى آدمیّت است در عمل مکتوم شده و مورد اغماض قرار مى‏گیرد. شاید بتوان گفت قشرى‏گرایى و افراط در هر امرى از فرهنگ، گرایش به آسیب و انحراف در فرهنگ را افزایش مى‏دهد.
یک نکته‏ى مهم در بازشناسى مدل فرهنگ‏شناسى اسلام، توجّه به جریان "خود" (Self) یا نیروى نفس انسان (Human souL or Ego) است. فرهنگ از رهگذر مواجهه با "خود" فردى و اجتماعى انسان است که به جنبش و ظهور مى‏رسد. خداوند کریم به حکمت در قرآن مى‏فرماید: تا هنگامى که انسان، خود نخواهد تغییر کند، محال است که تغییر در زندگى گروهى، اجتماعى و فرهنگى وى پدید آید (سوره‏ى الرعد/11). این اشاره‏ى حضرت حق، حاوى معناى مهمّى است. چنان‏که تغییر و تحول در زندگى فرهنگى و اجتماعى رخ نمى‏دهد، مگر آن که از رهگذر "خود" و یا "نفس" آغاز شده و عبور کند.
خود، همان نفس بشرى است که از ابعاد زیستى، روانى و اجتماعى برخوردار است؛ و در واقع یکى از شالوده‏هاى زندگى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و تاریخى انسان بوده است. نفس مى‏تواند از ابعاد سالم و ناسالم و یا به عبارت دیگر نفس علیا و نفس سفلى برخوردار باشد؛ چنان‏که خداوند در قرآن "نفس امّاره" را در برابر نفس "لوّامه" و نفس تعالى یافته‏ى مطمئنه قرار مى‏دهد (سوره‏هاى یوسف/53، قیامت/2، الفجر/27).
اگر انگیزه‏ى تغییر به سوى نفس سفلى پدیدار شود، روابط اجتماعى و فردى انسان در جهت انحطاط و تخریب و فساد میل پیدا مى‏کند. اگر انگیزه‏ى تغییر در نفس علیا ظاهر شود، روابط اجتماعى و فرهنگى انسان رو به توسعه و کمال حرکت مى‏کند. بنابراین "خود یا نفس" میدان بسیار مهمى است که زمینه‏ى روابط و تناسب‏هاى رفتار فرهنگى انسان مى‏باشد؛ چنان‏که سعدى بزرگوار مى‏فرماید:
ابر و باد ومه وخورشید و فلک در کارند ***تا تو نانى‏به کف‏آرى و غفلت نخورى
مراد از "تو" همان خود یا نفس انسانى است. از این‏گونه پیش‏فرض‏هاى نظرى انسان‏شناسى و جامعه‏شناسى در قرآن که به نوبه‏ى خود میدان‏ها و عرصه‏هاى مطالعاتى قابل ملاحظه‏اى را باز مى‏کنند، مى‏توان فراوان پیدا کرد. از آن جمله اشاره‏ى خداوند است که مى‏فرماید: زندگى و مردم در جامعه (دنیا) تابع زینت است (سوره‏ى آل عمران، آیه 14) زینت‏هایى که عبارت‏اند از:
شهوات و امیال مردم به زنان، فرزندان، زر و سیم، اسب‏هایى با نشان (که همان مرکب‏هاى تزئین شده) مى‏باشد و دیگر متاع‏هاى فانى زندگى دنیا.
از این دیدگاه مردم اکثراً تابع زینت و هواى و هوس خود هستند و عمده‏ى روابط و هماهنگى‏هایى که برقرار مى‏نمایند، بر اساس منافع و علایق زینتى خودشان است. اگر مردم از مدیران و صاحبان قدرت نابرابر و نامشروع، فرمان مى‏برند، نه براى آن است که به آنها اعتقاد و باور دارند، بلکه از آن‏روست که به ایشان محتاج‏اند و باب‏الحوائج خود را نه ذات قادر خالق یگانه مى‏دانند، بلکه تنها باور به امیال و منافع خود و ترس از دست دادن آنها را دارند. بدیهى است که تظاهر به تبعیّت و پیروى مى‏نمایند. امّا همین که موقعیّت و چرخ قدرت و حکومت عوض شد، اظهار تمایل و توافق خود را با ساختار نوین قدرت و ثروت بروز مى‏دهند. از این‏رو مى‏توان گفت نحوه‏ى هماهنگى (تعامل/ Interaction)) خود با ساختارهاى اجتماعى و فرهنگى، ساختارها و روابط جدیدى را به وجود مى‏آورد که به طور عینى در زندگى و رفتار مردم مؤثر مى‏باشد. براى مثال عدّه‏اى از مردم خود را وابسته به الگوها و قواعد قوم لوط مى‏نمایند و لذا یک جریان ساختارى نوینى را به وجود مى‏آورند که گرایش به ارزش‏ها و هنجارهاى مذموم اخلاقى دارد. همین‏طور است هنگامى که مردم خود را هماهنگ و متمایل به رسول خدا(ص) مى‏نمایند، به آن چنان وسعت نظرى مى‏رسند که مى‏توانند شهر مکّه را فتح نموده و شالوده‏هاى فرهنگ و تمدّن‏نوینى را به نام "تمدّن اسلامى" رقم بزنند.
مى‏دانیم که دین اسلام دین تحقیق و بررسى علمى است. اهل ایمان مى‏باید براى فهم پایه‏ها و اصول دین اسلام یعنى توحید، معاد و جهان غیب، نبوّت و ولایت و... تحقیق کنند. از این رو هیچ‏گاه پذیرش دین به صورت تقلیدى و شناسنامه‏اى مقبول نمى‏باشد. یک مؤمن حق ندارد از چیزى و جریانى پیروى کند که بدان علم ندارد (سوره‏ى الاسراء، آیه‏ى 36). بنابراین دین اسلام در الگوى فرهنگ‏شناسى خود همواره مردم (ایمان آورندگان) را دعوت به تحقیق و تجربه‏ى آیات خلقت خداوند در عالم (جامعه و فرهنگ و...) مى‏کند. و مطلقاً مردم را وادار به تعبّدهاى کورکورانه از دستگاه‏هاى تبلیغاتى وابسته به قدرت و ثروت و خالى از معرفت نمى‏نماید. زیرا تقلیدهاى کورکورانه و بدون تحقیق، زمینه‏اى براى غرق شدن مردم در دامن پیشداورى‏هاى مغرضانه و قوم پرستانه مى‏شود؛ و به جاى آن که آدمى را از سردرگمى درآورده و به سوى حقیقت هدایت کند، از شناخت حقیقت در جریان‏ها و مسائل اجتماعى و فرهنگى دور مى‏سازد.
مى‏دانید که دین اسلام به جز خداپرستى با سنّت‏پرستى، گذشته‏پرستى و نیز نیاکان پرستى و اطاعت‏هاى متعبّدانه‏ى آن سخت مخالف است.
تکیه بر گذشته و اعمال نیاکان و پدران پیشین، انسان را از شناخت حقایق رو در رو دور مى‏کند. به همین دلیل انسان از پرداختن به شناخت واقعیّت و حقیقت خود (هویّت خویش/ Identity of Self) باز مى‏ماند. زیرا خود را فریفته و از خود بیگانه‏ى کلام و اعمال نیاکان و پدران تاریخى جامعه و قوم وابسته کرده است. در سوره‏ى "شورا" آیه‏ى 77-72 آمده است:
ابراهیم گفت آیا هرگاه این بت‏هاى جماد را بخوانید سخن شما را مى‏شنوند؟ (72) یا به حال شما هیچ سود و زیانى توانند داشت؟ (73) آنها در جواب ابراهیم گفتند ما پدران خود را بر پرستش بتان یافته‏ایم. (74) ابراهیم باز به آنها گفت آیا مى‏دانید که این بت‏هایى که شما مردم اینک مى‏پرستید (75) و پدران شما از قدیم مى‏پرستیدند (76) من با پرستش همه‏ى این‏ها جز خداى یکتاى عالم مخالف و دشمن هستم؟ (77)
از این آیات و عبارات معلوم مى‏شود که استناد به تاریخ، ابزارى است براى پوشاندن و توجیه بت‏پرستى و نیز حال و هواى شرک‏گرایانه‏ى دل آدمى. آن گاه که بشر نتواند خود را یکدل و متحد کند و رنگ تعلّق به بسیارى از چیزها بدهد، راه توجیه این تمایل و گرایش خود را با تاریخ‏گرایى و گذشته‏گرایى باز مى‏کند. چنین راه، و رویکردى در شناخت و ارزیابى فرهنگ سالم جوامع انسانى از دیدگاه قرآن مطرود بوده و مورد نقد و اشکال قرار مى‏گیرد.
قرآن در این زمینه، عرصه‏هاى قابل آسیب‏شناسى را مطرح مى‏کند. بدین معنا که اگر فرض کنیم رفتار فرهنگى فرد و جامعه را سامان بدهیم، چه مسیر و راهى را مى‏باید دنبال کنیم، آیا باید به سراغ گذشته و سخن تاریخى نیاکان برویم و یا.... راه دیگرى باید پیمود؟
براى نمونه در سوره‏ى مائده آیه‏ى 104 مى‏خوانیم:
و چون به آنها گفته شد بیایید از حکم کتابى که خدا فرستاده و از دستور رسول او پیروى کنید، گفتند: آن دینى که پدران خود را بر آن یافتیم ما را کفایت است. آیا باید از پدران خود در صورتى که آنها مردم جاهلى بوده و به حق راه نیافته باشند باز پیروى کنند.
راه شناخت فرهنگ سالم، رجوع به کتاب به عنوان منبع تفکّر و هدایت است. به علاوه هر کتاب مهمّى در راه علم و معرفت نیاز به معلّم و راهنما دارد. از آن‏جا که هیچ‏گاه زمین خالى از حجّت نیست (ر.ک: سوره‏ى رعد آیه 7: لکل قوم هاد؛ و نیز سوره‏ى یونس، آیه 47). بنابراین انسان راه یافته به درگاه ایمان، مى‏باید به نحوى تربیت شود که از اوهام و خیالات تاریخ‏گرایى و استدلال اعمال گذشتگان رهایى یافته و همچنین از استناد به تصوّرات شخصى و ذهنى خویش بپرهیزد و همواره به کتاب به عنوان مأخذ تفکّر و هدایت پناه آورد و در ضمن در این راه از اولیاء معرفت که به مرحله‏ى علم و حکمت بالغ انسانى رسیده‏اند و به جز یاد خدا کارى و فکرى ندارند (الذین فى صلاتهم دائمون/ سوره‏ى معراج، آیه‏ى22) طلب راه‏یابى نموده و پیام‏هاى به‏دست آمده را اطاعت نماید. از این رو انسان با اطمینان مى‏تواند به کار انتخاب ارزش‏ها و هنجارهاى فرهنگى و اجتماعى بپردازد. در این زمینه یعنى پرهیز از گذشته‏گرایى و نیاکان‏پرستى در قرآن، آیات حکیمانه‏ى فراوانى وجود دارد که هر کدام به گمان نگارنده نکات و فضاهاى تحلیلى ارزنده‏اى را در بحث فرهنگ‏شناسى به روى خواننده‏ى اهل دقّت و تفکّر مى‏گشایند. اشاره به تمامى این آیات در فرصت و مجال این مقاله نمى‏گنجد.
قابل توجّه است که در راه فرهنگ‏شناسى، خداوند کریم انسان را دعوت به علم در برابر جهل وافرى که او را فرا گرفته است، مى‏نماید. آن‏جا که در سوره‏ى علق مى‏فرماید:
بخوان و پروردگار تو کریم‏ترین کریمان عالم است (3) آن خدایى که انسان را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را نمى‏دانست به الهام خود تعلیم داد.(5)
در فرهنگ باید همواره در سفر و حرکت باشیم. سفر و حرکت از نادانى و مجهولات به سوى دانایى و معلومات. مرکب این سفر، دانش و علم اندوزى است که موهبت آن به انسان عنایت شده است. پس به سراغ فرهنگ که مى‏رویم مى‏باید از اظهار فضل شخصى، ذهنى و سلیقه‏اى و قضاوت‏هاى گروهى و قومى خویش بپرهیزیم و تنها دست التجاء به علم و ارباب علم بلند کنیم. قابل توجّه است که عنایت کریمانه‏ى دوست (خداوند رحیم) به نحوى است که براى خروج از نادانى و بیچارگى‏هاى جهل، هر لحظه الهام نموده، عنایت مى‏فرماید.
یکى از قواعد دانش‏اندوزى و کسب علم در حوزه‏ى فرهنگ‏شناسى توجّه به تقابل‏ها و تفاوت‏هاى فرهنگى گروه‏ها و اقوام اجتماعى است. خداوند کریم نیز در قرآن دعوت به تدبّر در آیات و نشانه‏هاى تفاوت در اطوار و گوناگونى‏هاى مدل‏ها و الگوهاى رفتارى و فرهنگى مردم مى‏نماید. چنان که مى‏فرماید:
اى مردم ما همه‏ى شما را نخست از مرد و زنى آفریدیم و آنگاه شعبه‏هاى بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید.
(سوره‏ى حجرات، آیه‏ى 13)
یکى از راه‏هاى شناخت فرهنگ و... توجّه و بررسى تفاوت‏هاى موجود بین پدیده‏هاى فرهنگى، مانند عقاید و اندیشه‏هاى دینى، هنرى، سیاسى و... مى‏باشد.
بدین سان مى‏توان به عرصه معرفت و عرفان درست فرهنگ نائل شد. کلید شناخت فرهنگ نیز شناخت نشانه‏هاى حقیقى و نورانى آفرینش خداوند در خلقت نمادها و معانى و سبک رفتار فرهنگى مردم است. سر زندگى و برازندگى معرفت انسانى رسیدن به چنین مرتبه‏اى است. از این روست که حضرت کریم در سوره‏ى "فاطر" آیات 21-19 مى‏فرماید:
هرگز کور (کافر تاریک جان) و بینا (مؤمن روشن روان) یکسان نیست (19) و هیچ ظلمت با نور مساوى نخواهد بود (20) و ابداً زندگان با مردگان برابر نیستند و....(21)
نکته‏ى جالب توجّه آن است که فرهنگ‏هاى زنده و پاینده، آنهایى هستند که خود را مقارن عرفان درست نورانیّت خالق کریم در ابعاد گوناگون آفرینش فرهنگ نموده‏اند. یک تحذیر قابل مراقبتى که خداوند عزیز در قرآن به عارفان راه فرهنگ‏شناسى مى‏دهد دقّت در آن است که مبادا به باورها و خیالات کاذب و فرهنگ دروغین متکى و متوسّل شوند. به عبارت دیگر شبه‏فرهنگ را در برابر فرهنگ حقیقى جامعه‏ى انسانى مورد توجّه و شناسایى قرار دهند. سخن خداوند است در سوره‏ى آل عمران، آیه‏ى 71 که مى‏فرماید:
اى اهل کتاب چرا حق را به باطل مشتبه مى‏سازید تا چراغ حق را به باد شبهات خاموش کنید؛ در صورتى که به حقانیّت آن آگاهید.
به نظر مى‏رسد نکته‏ى مهم این است که مدّعیان فرهنگ دینى و... گاه دچار تهاجم اوهام نفس و خیالات خود مى‏شوند و به جاى آن که به وجه خدا در اطوار و ابعاد گوناگون رفتار فرهنگى مردم نظر کنند، به دنبال توجیه تصورات قبلى و شخصى خویش‏اند؛ زیرا خود را ملاک حقیقت مى‏پندارد نه آیات و نشانه‏هاى گوناگون خداوند را. چنین گرایشى کافى است که ما را دچار ابهامات و تصوّرات کاذب و بى‏خاصیّت در حوزه‏ى فرهنگ‏شناسى نماید.
از این روست که در راه شناخت عالم و آدم، جامعه و فرهنگ نیز خداوند حکیم ما را دعوت به اندیشه و عنایت فکر و تعقّل مى‏کند. تا آن که مبادا دچار ظلمت و جهل و بیمارى و نکبت‏هاى آن بشویم. آنان که نمى‏اندیشند و در عالم تعقّل و تدبّر نمى‏کنند، دچار پلیدترین امور در زندگى مى‏شوند. (سوره‏ى انفال، آیه‏ى 22)
یکى از اسرار و علائم مؤثر تعقّل و تفکّر در عالم رسیدن به رمز توحید یا به عبارت دیگر برداشتى منسجم از مجموعه و حقیقت پدیده‏ها است؛ چنان‏که به قانون‏مندى نهفته در محتوى و ساختار پدیده‏ها و موضوعات مورد مطالعه مى‏توان رسید؛ و به یقین مى‏توان فهمید و دید که در ماهیّت و جریان امور چه مى‏گذرد. اگر بتوان در تربیت و سلوک پرورش فکر به چنین مرتبه‏ى بالغ و عالى رسید، به طریق اولى در فرهنگ‏شناسى نیز مى‏توان موفق و کارآمد بود و هیچ‏گاه دچار شبهات و الگوهاى کاذب و انحرافى در آثار و محصولات و دستاوردهاى فرهنگى نگردید. دقت کنید فرمایش خداوند را در سوره‏ى زخرف:
در آسمان و زمین به چشم عقل نظر کنید و بنگرید تا چه بسیار آیات حق و دلایل توحید را مشاهده مى‏کنید. گر چه هرگز مردمى را که به دیده عقل و ایمان ننگرند، دلایل و آیات الهى بى‏نیاز نخواهد کرد. (101)
معلوم مى‏شود که تمام عالم -آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست- پر است از نشانه‏هایى که دلالت بر حقیقت وحدت‏یافته‏ى خداوند حکیم دارد. مشروط به آنکه دل‏آدمى، مشتاق حقیقت بوده و پاک باشد و بخواهد که حقیقت آفرینش را در صحنه‏هاى گوناگون آن ببیند و از باده‏ى پرفیض و برکت آن (خارج از هرگونه وسوسه و امراض تردید ظاهرى و باطنى) برخوردار شود. به قول حضرت حافظ:
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ***ورنه هر سنگ و گلى، لؤلؤ و مرجان نشود
گاه خصلت ناپاکى دل و عدم حقیقت‏جویى تا جایى مى‏رسد که بشر ایمان به نظام وحدت در خلقت را چنان که در فوق اشاره شد، موازى با بى‏خردى قلمداد مى‏کند: خداوند در سوره‏ى بقره مى‏فرماید:
و چون آنها را گویند ایمان آورید، چنان‏که دیگران ایمان آورده‏اند، پاسخ دهند که چگونه ما ایمان بیاوریم مانند بى‏خردان. آگاه باشید که ایشان خود بى‏خردند، ولى نمى‏دانند.13
به عبارت دیگر تعقّل و خردمندى سالم در عالم به طور قطع چنان حال جستجویى را به آدمى ارزانى مى‏دارد که به ایمان ختم مى‏شود. عبارات و آیات خداوند در قرآن‏کریم درباره‏ى "تعقّل و تدبّر" در عالم و تحذیر و ملامت آن که چرا مردم نمى‏اندیشند و یا تعقّل نمى‏کنند، بسیار فراوان است. به نظر نگارنده همه‏ى این آیات و عبارات ما را به این نکته هدایت مى‏نماید که یکى از شالوده‏هاى فرهنگ جوامع انسانى میزان خردمندى و تعقّل آنهاست. هر چه میزان این تفکّر و تعقّل، تداوم داشته و عمیق شود، انسان مى‏تواند به دانش، بینش، علم و فن‏آورى‏هاى گوناگون دست یابد.
عنایات حضرت خداوندى که در تمام ابعاد و ذرات عالم ظاهر و باطن آدمى جارى و سارى است. بنابراین عنایت به فرهنگ‏سازى گروه‏ها و اقوام انسانى دارد؛ آن‏گاه که مى‏فرماید بیندیشید و خود ببینید و بنگرید و تجربه کنید و از این دیدن و اندیشیدن به سنّت‏ها و قانون‏هاى خلقت که محکم و پایدارند و تبدیل نمى‏پذیرند، پى ببرید و به آنها عمل کنید. لذا مى‏توانید به مراتب و مقامات کمال و عالى رسید. اگر یکى از مصادیق تجلّى "خلق الانسان على صورته" (به فرموده‏ى رسول اکرم(ص)) و نیز یافتن و مکاشفه نفخه‏ى الهى در سرزمین دل آدمى باشد، (و نفخت فیه من روحى/ سوره‏هاى سجده، آیه 9)، در چنین مرحله‏اى مى‏باید باشد. به قول سعدى:
رسد آدمى به جایى که به جز خدا نبیند ***بنگر که تا چه حد است مکان آدمیّت
ملاحظه مى‏شود که چقدر روشن و واضح در قرآن، به ریشه‏ها و شالوده‏هاى فرهنگ‏شناسى، توجّه و اشاره‏ى آموزشى و پرورشى شده است. تا آن‏جا که خداوند به اصول و قواعد دیگرى را اضافه مى‏فرماید؛ از جمله آن که توصیه‏هاى فراوانى مى‏فرماید در سوره‏ها و آیات متعدد که انسان در جستجوى معنى و حقیقت فرهنگ علمى مى‏باید به سوى تجربه‏ى پدیده‏هاى عینى به پیش رود و در این راه آن‏چنان به "رشد و بلوغ و کمال" رسد که "جدپرست و نیاکان‏پرست" و تاریخ‏پرست نبوده و خود را دست‏آویز سنّت‏هاى مرده و جمود فکرى و فرهنگى اغیار نکرده و خارج از هرگونه تقلید کورکورانه، مانند یک انسان دانا و راهنمایى شده بیندیشد و آنچه مى‏طلبد بشناسد.
براى مثال چند نمونه از آیات خداوند کریم را در این زمینه ذکر مى‏کنیم و برداشت‏هاى علمى- کاربردى مورد نیاز در مسئله‏ى فرهنگ‏شناسى را مطرح مى‏سازیم. خداوند حکیم در سوره‏ى انعام مى‏فرماید:
آنان که شرک آوردند خواهند گفت که اگر خدا مى‏خواست ما و پدران‏مان مشرک نمى‏شدیم و چیزى را حرام نمى‏کردیم؛ بدین گفتار پیشینیان ایشان نیز تکذیب رسل مى‏کردند تا آن‏که طعم عذاب ما را چشیدند. بگو اى پیغمبر آیا شما بر این سخن مدرک قطعى دارید تا ادامه دهید. شما جز از ضایعات باطل خویش پیروى نمى‏کنید و جز به گزافه و دروغ سخن نمى‏گویید.148
معلوم مى‏شود کسانى که گذشته‏گرا و جدپرست هستند، به دنبال توجیهى براى حال پریشان و خیالات خود هستند. لذا از اشخاص و جریان‏هاى گذشته صرف نظر از آن‏که به دنبال حقیقت منسجم و مؤثرى براى تربیت انسانى باشند، بت‏هاى بزرگ و قابل تعبّدى مى‏سازند. چنین افراد و فرهنگ‏هایى ویژگى متحد و منسجم و یا وحدت‏یافته‏اى ندارند، و به همین دلیل دستاویز و مستمسک سیاست‏ها و ترفندهاى مخرب و متلاشى کننده‏اى قرار مى‏گیرند.
به علاوه بررسى پدیده‏هاى رفتار فرهنگى مردم با توجّه به تفاوت‏هاى گوناگون آن از دیدگاه الگوهاى فکرى و ذهنى گذشته‏گرا بدان شرح که ذکر شد به عنوان یک مانع اساسى در امر شناخت فرهنگ عمل مى‏کند. زیرا امروز را از چشم دیروز و یا افکار و اندیشه‏هاى پیشینیان دیدن، اغلب به عنوان یک حجاب ضدپژوهش علمى و مطالعه‏ى عینى و تجربى واقع مى‏شود و به جاى آن که الگوى هموار پژوهش فرهنگى گروه‏ها و اقوام انسانى شود به عنوان مانع و نگرش از پیش تعیین شده‏ى تاریخى که عمدتاً به عدم واقع‏گرایى مى‏انجامد، عمل مى‏نماید. پس براى فرهنگ‏شناسى مى‏باید نگرش گذشته‏گراى وابسته به جریان‏ها و اشخاص اسطوره‏ى را کنار گذاشت و سعى نمود از تعصبات و تعلّقاتى از این دست رها شد تا به این وسیله با یک اندیشه و ذهن پاک و خالى مستعد و آماده‏ى شناخت وقایع و پدیدارهاى فرهنگى در جامعه‏ى مورد مطالعه گردید.
همچنین مى‏باید اضافه نمود که از تحذیر خداوند در خصوص گرایش‏هاى فکرى و روشن شناسانه‏ى گذشته‏گرا و مانند آن برمى‏آید که گذشته‏گرایى فرهنگى در برابر نوگرایى فرهنگى قرار مى‏گیرد.
بنابراین جامعه و گروهى که در جامعه و زمان "نو" و یا امروز قرار گرفته است، مى‏باید در ظرف فرهنگى زمان نو نیز مورد مطالعه و شناخت قرار گیرد. لذا مى‏توان گفت حقایق زمان اکنون را نمى‏توان با الگوها و ملاک‏هاى قدیمى مورد تحلیل و شناخت قرار داد. به قول اهل نظر، جهان در هر لحظه در حال خلق و تولّد تازه‏اى است و همه‏ى امور در حال تحوّل و دگرگونى است، مِنْ‏جمله امور و پدیده‏هاى فرهنگى. به طور قطع در ارزش‏ها و هنجارها و اندیشه‏ها و خردمندى‏ها و معانى و الگوهاى فرهنگى جامعه‏ى امروز، حقایقى نهفته است که فیضان و برکات مثبت و مقدّم و توسعه‏دهنده و تعالى بخش آن را مى‏توان با بینش تحقیقاتى در همین جامعه و فرهنگ امروز به‏دست آورده، به آن ایمان مؤثر و کاربردى پیدا کرد.
در این زمینه نیز خداوند کریم در سوره‏ى "مائده" آیه‏ى 104 مى‏فرماید:
و چون به آنها گفته شد بیایید از حکم کتابى که خدا فرستاد و از دستور رسول او پیروى کنید، گفتند آن دینى که پدران خود را بر آن یافتیم ما را کفایت است. آیا باید از پدران خود حتى اگر مردم جاهلى بوده و به حق راه نیافته باشند، باز پیروى کنند؟
اگر دقّت کنید درمى‏یابید که حکمت فرهنگ‏شناسى قرآن در آن است که دانشمندان و عارفان راه حقیقت را از گذشته‏گرایى و نیاکان‏گرایى که اساس آن بر جهل و نادانى و فقدان معرفت و بینش نهفته است، برحذر مى‏دارد. در برابر آن، تأکید بر آن است که خود را در زمان خویشتن بشناسیم و از شرایط و آموزه‏ها و القائات غفلت از خود بپرهیزیم. چرا که رسول مکرم اسلام(ص) تأکید اساسى دارند که مؤمن کسى است که خود را بشناسد و هر کس خود را خوب بشناسد، توانسته است خداى آفرینش‏گر عالم و آدم را خوب بشناسد.5
در سوره‏ى فرقان آیه‏ى 18 مى‏فرماید:
.... این کافران و پدران‏شان متمتع به دنیا و نعمت‏هاى آن گردیدند تا آن که از فرط سردرگمى در دنیاى پست فانى، ذکر تو و قرآن عظیم تو را که سرمایه‏ى سعادت بود، فراموش کردند و [آنان [مردمى شقى‏مرتبه روزگار بودند.
همان‏طور که در قبل نیز اشاره شد، معلوم مى‏شود وجه مشترک ظریفى میان "کفرگرایى" و استتار حقایق و جدّگرایى یا نیاکان‏گرایى وجود دارد؛ و ریشه‏ى این جریان نیز آمیخته شدن و عادت مألوف به فرهنگ جیره‏خوارى و عافیت‏جویى است. لذا بسیارى از مردم تابع و کارکردى (Founctional) از نرخ راه و رسم جامعه‏ى خود هستند. خواه گذشته‏گرا و جدپرست باشند و یا توجیه‏گر حقایق و در پرده‏ى خفا و پنهان نگه داشتن آن؛ حتّى اگر حرمت و نیاز حقیقى به "عدالت" و برابرى و جلوگیرى از فقر و تبعیض و نیز آزادى اندیشه و خرد خلاّق انسانى تحت‏الشعاع قرار گرفته و اغماض و مکتوم گردد. به طور قطع چنین جامعه‏اى دچار "فرهنگ ضاله" و نیز "فرهنگ استعمار" مى‏گردد و زمینه براى انواع و اقسام فسق و دروغ‏گویى و بازى با حقوق و اموال عمومى مردم در آن فراهم مى‏شود تا آن‏جا که به جاى فرهنگ دینى و قانون‏گرایى، علائم و نشانه‏هاى "فرهنگ غنیمت‏گرا" و "سلسله‏گراى یک جانبه" را مى‏توان ملاحظه کرد. آیات و اشاراتى از این دست در قرآن فراوان به چشم مى‏خورد.6 امّا نکته‏ى بنیادى در این است که اهل ایمان و معرفت، هوشیار بوده و بدانند که مبادا مورد تحمیق فرهنگى قرار گیرند و در فضاهاى فرهنگى واقع شوند که نیروى آزادى سالم و خلاّق و مشروع انسانى و نیز روحیّه‏ى عقلانیّت و تحقیق که منجر به آزادگى آدمى و رهایى از بردگى فکرى و استثمار ضد حقوق انسانى مى‏شود، مکتوم و منجمد مى‏گردد. در این خصوص خداوند حکیم در سوره‏ى یس مى‏فرماید:
... آنها را بترسانى یا نترسانى هرگز ایمان نمى‏آورند. 10 ....آنان به رسولان حق گفتند شما جز این که مانند ما بشرى هستید مقام دیگرى ندارید و هرگز خداى رحمان شما را به رسالت نفرستاده و جز این که شما مردم دروغ‏گویى هستید هیچ در کار نیست. 15 ....باز منکران گفتند که اى داعیان رسالت ما وجود شما را به فال بد مى‏گیریم اگر از این دعوى دست برندارید. البته سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما رنج و شکنجه سخت خواهد رسید.18
چند نکته‏ى فرهنگ‏شناسى را در این‏جا مى‏توان نتیجه‏گیرى کرد. اول آن که در محتواى این آیات چند گرایش جامعه‏شناختى از رفتار فرهنگى و اجتماعى بشر قابل فهم و برداشت مى‏باشد. دوم آن که هرگاه در قومى، عکس‏العمل بدون تدبیر و تحقیق "نفى کردن" و "انکار نمودن" و "رنج و آزار اهل معرفت و انسان‏هاى آزاده" را ملاحظه کنیم، وجود جریان تحجّر فکرى، اعتقادى و فرهنگى را در مردم و گروه اجتماعى مورد مطالعه مى‏توانیم پیدا کنیم. در واقع جمود و انجماد فرهنگى مردم در جوامع بشرى با علائم و نشانه‏هاى ذیل قابل شناسایى و تصدیق مى‏باشد:
1. نفى کردنِ حق؛
2. دروغ‏گو پنداشتن دعوت‏کنندگان به معرفت و ایمان وحدت‏یافته؛
3. انکار کردن ارزش‏ها و مبانى فکرى که انسان را "مسؤول" مى‏کند و از تعبّد در برابر "عناصر و جریان‏هاى فانى" آزاد مى‏کند. جمود و تحجّرِ فرهنگى که با علائم و نمادهاى فوق‏الذکر به وجود مى‏آید، فرهنگ جامعه را در عمل به سوى "بسته‏شدن" در برابر فرهنگ‏هاى باز و منعطف و هماهنگ و در جستجوى اندیشه‏ها و مهارت‏ها و معانى تازه و نو گرایش مى‏دهد. ماهیّت، سرشت، ساخت و شاکله‏ى فرهنگ منجمد همین است که نمى‏تواند اندیشه‏ها و الگوهاى نوآور را که با خود حقایق تازه نظام آفرینش و هستى اجتماعى به همراه مى‏آورند، جذب کند. به همین دلیل است که در زمینه‏ى "پس‏ماندگى فرهنگى" (culturallag) و نیز توسعه‏نیافتگى اجتماعى‏وفرهنگى (social and cultural under Development) در جامعه به‏وجود آمده و تثبیت مى‏شود. شاید بتوان یکى از رازهاى توسعه نیافتیگى فرهنگى و اجتماعى- اقتصادى جوامع امروزى را در همین مسئله پیدا نموده، دنبال کرد.
در دستورات و القائات تربیتى و سلوک اعتقادى اسلام که به طور خاص در قرآن دیده مى‏شود، خداوند کریم توصیه به ستیزه و معارضه با "تحجّر و جمود فرهنگى" را وجهه‏ى تأکید قرار مى‏دهد؛ آن‏جا که قرآن اساس تربیت انسانى را بر "تقوى" و "عمل صالح" و نیز توصیه به جستجوى "حقیقت" قرار مى‏دهد.6
هیچ‏گاه قرآن، تحقیر و تمسخر و ناسزاگویى و بدگویى دیگر اندیشه‏ها و ادیان و فرهنگ‏ها را توصیه نمى‏کند: لااکراء فى الدین قد تبیین الرشد من الغى و... (بقره/ 256)
اگر مردمى نخواستند راه خدا (حقیقت یگانه و متعالى زندگى) را پیدا کنند، هیچ اجبار و زورى بر آنها نیست، و اگر نخواستند متقاعد شوند، فرمایش خداوند است که:
قل یا ایّها الکافرون (1) لا اعبد ما تعبدون (2) و لا أنتم عابدون ما اعبد(3) و لا انا عابد ما عبدتم(4) و لا أنتم عابدون ما اعبد(5) لکم دینکم ولى دین(6) (سوره‏ى کافرون)
بگو اى کافران مشرک، من آن [بتان] را که شما [به خدایى[ مى‏پرستید هرگز نمى‏پرستم، و شما هم آن خداى یکتایى که من پرستش مى‏کنم، پرستش نمى‏کنید. نه من خدایان باطل شما را عبادات مى‏کنم، دین من براى من و دین شما براى شما باشد، و نه شما یکتا خداى معبود مرا عبادت خواهید کرد.
امّا در مواجهه با اندیشه‏ها و فرهنگ‏هاى گوناگون، توصیه و دستور کاربردى خداوند به آن است که:
فبشر عبادى الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
(سوره‏ى الزمر، آیه‏ى 17)
«.... بشارت و مژده‏ى رحمت است آن بندگانى را که چون سخن حق بشنوند، نیکوتر آن را عمل کنند.»
و در برابر کسانى که مى‏خواهند بحث و مباحثه کنند، مى‏فرماید:
قل هاتوا برهانکم و ان کنتم صادقین (بقره/ 11)
«بگو بر این دعوى برهان آورید اگر راست مى‏گویید.»
و نیز نگاه شود به: سوره انبیاء/ 24، النمل/ 64، قصص/ 75)
ملاحظه مى‏شود که در قرآن ملاک‏هاى شناخت فرهنگِ باز، در برابر فرهنگ متحجّر و منجمد و یا بسته ارائه شده تا اهل معرفت بهتر بتوانند از انوار فیاض علم و ایمان برخوردار شوند.
انکار کردن و برچسب زدن (Tolebel)، از ویژگى‏هاى بافت‏هاى فرهنگى متحجّر و منجمد است. زیرا اشخاص با انجماد فکرى و فرهنگى نمى‏توانند هیچ فرهنگى را غیر عقاید و افکار خود بپذیرند. از این‏رو افکار و اندیشه‏هاى جدید و متفاوت را انکار نموده، و خراب مى‏کنند. یکى از اشکالات این خراب‏کارى، افترا زدن و برچسب زدن مى‏باشد. در این زمینه خداوند حکیم "در سوره‏ى سبا" مى‏فرماید:
.... و چون توسط رسول براى کافران آیات روشن ما تلاوت شد، گفتند این شخص جز آن که مردى است که مى‏خواهد شما را از دین پدرانتان برگرداند، هیچ مزیّت دیگرى ندارد و نیز گفتند این قرآن را جز آن که خود فرابافته و به دروغ به خدا نسبت مى‏دهد، چیز دیگرى نباشد و کافرانى که آیات حق بر آنها آمد گفتند که این‏کتاب جز آن‏که سِحر است، پیداست که چیز دیگرى نیست.43
در سوره‏ى اعراف به طور صریح و روشن مى‏فرماید:
و محققاً بسیارى از جن و انس را براى جهنّم واگذاردیم؛ چه آن که آنها را دل‏هایى بى‏ادراک و معرفت و دیده‏هایى بى‏نور بصیرت و گوش‏هایى ناشنواى حقیقت است. آنها مانند چهارپایان‏اند، بلکه بسى گمراه‏ترند؛ زیرا قوه‏ى ادراک مصلحت و مفسده داشتند و باز عمل نکردند. آنها همان مردمى هستند که غافل شدند.179
ویژگى فرهنگ منجمد و متحجر آن است که اشخاص، واقعیات و مسائل را عیناً مى‏بینند امّا باز به جهل و انجماد فکرى و فرهنگى خود ادامه مى‏دهند.
خوشبختانه در این عرصه از بحث، یعنى بررسى و نقد جمود فکرى و فرهنگى مردم و جوامع بشرى، آیات متعدد و گوناگونى در قرآن کریم وجود دارد که هر کدام به نوبه‏ى خود جاى مطالعه و تأمل گسترده دارند.8
تقلیدگرایى و تعبُّدهاى تقلیدى یکى دیگر از نشانه‏هاى فرهنگ‏شناسى است. در واقع اشخاصى که گرایش و نیاز به رفتارهاى تقلیدى محض و تأثیرپذیرى کورکورانه از محیط اجتماعى و فرهنگى جامعه‏ى خود دارند، از یک ساخت فرهنگى (Cultural Struacture) و فرهنگ‏پذیرى (Culturalization) ویژه‏اى برخوردار مى‏شوند و به تعبیرى، همانى مى‏شوند که جامعه و فرهنگ حاکم مى‏خواهد، همانى هستند که صاحبان قدرت و موقعیّت در نظام رسانه‏اى و به اصطلاح نهاد آموزش و پرورش مى‏خواهند. در این صورت فرهنگ اجتماعى و رفتارى مردم حالت مسخ شده و الینه (Alien)شده‏اى را به خود مى‏گیرند. این نوع نگرش و بینش در شناخت رفتار فرهنگى مردم، از چشم‏انداز آیات نورانى وحى یعنى قرآن کریم دور نبوده و به انحاى گوناگون، خداوند کریم هشدارها و بیدادگرى‏هاى آن را تبیین فرموده است. چنان‏که در سوره‏ى بقره آیه‏ى 171-170 مى‏فرماید:
.... این دشمن (شیطان) است که به شما دستور مى‏دهد به بدکارى و زشتى و بر آن مى‏گمارد که سخنانى از روى جهل و نادانى به خدا نسبت دهید. 170 و چون کفّار را گویند پیروى از شریعت و کتابى که خدا فرستاده کنید، پاسخ دهند که پیرو کیش پدران خود خواهیم بود و هرگز به حق و راستى راه نیافته‏اند.171
معلوم است که مطیعان شیطان همان مقلّدان کورکورانه و محض هستند که از هرگونه تلاش براى تحقیق و کسب حقیقت و اخبار و پیام‏هاى الهى دورى مى‏کنند و لذا در جهل و نادانى غرق و استحاله مى‏شوند. از این‏روست که به سهولت این‏گونه مردم با فرهنگ رفتارى تقلیدگرایى و مسخ شدن به تقلید و اطاعت از راه و رسم روز هر کس و ناکس، واسطه‏هاى اجرایى بدکارى و اعمال فسق و فجور در جامعه و فرهنگ مى‏شوند. هر چند که ممکن است اعمال و برنامه‏هاى خود را به اطاعت بت‏پرستان از صاحبان قدرت و راه و رسم پدران مقدّس کرده‏ى خود توجیه کنند؛ در حالى که آن پدران نیز در گمراهى و همین فرهنگ تقلیدى و مسخ شده‏ى عارى از هویّت حقیقت و صداقت به سر مى‏برند و لذا هیچ عمل و سنّت صالح و پاینده‏اى از خود بر جا نگذاشتند.
مکمّل این معنا را در جاى دیگرى، خداوند در سوره‏ى اعراف مى‏فرماید:
آنها که چون کار زشتى کنند گویند ما پدران خود را بر این کار یافته‏ایم و خدا ما را بر آن امر نمود. بگو اى پیغمبر هرگز خدا امر به اعمال زشت نکند و آنچه را خود از جهل و نادانى مى‏کنید، به خدا مى‏بندید.38
برخى مدعیّان مذهب و دین، گاه از تقلیدگرایى یک کلاه فریب‏کارى درست مى‏کنند تا مخاطبان خود را غافل کرده و فریب بدهند. چنان‏که در جامعه و فرهنگ، اعمال و پدیده‏هاى شوم و پلید و نابحقى به واقع وجود دارد و بسیارى از آزارها و مسائل اجتماعى و عدم سلامت اجتماعى و روانى را بر مردم روا مى‏دارند؛ امّا سکوت مى‏کنند و یا آن را توجیه شبه دینى مى‏نمایند و مى‏گویند امر و مقدّر الهى چنین است که رقم خورده است. در حالى که هم دروغ مى‏گویند و در پى اغفال و حماقت مردم و فرهنگ رفتارى‏شان هستند. هشدار خداوند حکیم آن است که همواره فرهنگ کاذب تقلیدگرا را در برابر فرهنگ صادق تحقیق‏گرا قرار داده و در عالم شناخت نگذاریم که حق را برخى به لباس باطل بپوشانند و مخاطبان را وادار به اطاعت محض ابلهانه نمایند.
دعوت خداوند حکیم به «عین‏گرایى» (Objectivism) در امر شناخت فرهنگ، در قرآن کریم بى‏نظیر است. شاید به آن منظور که مردم و گروندگان به ایمان، دچار تردید و ابهامات و افکار سنگین کلامى و ذهنى نشوند و حقیقت را به طور کاملاً عینى و تجربى ببینند و تجربه کنند و بفهمند. به طور قطع در چنین شرایطى، به شناختى اصیل و اطمینان‏بخش مى‏رسند. به نظر نگارنده اگر از طرح شبهات و بازى‏هاى کلامى و لفظى دست بشوییم، خداوند کریم در قرآن به طور عینى و خارج از هرگونه پیشداورى، خود را لحظه به لحظه و مو به مو به تجربه نشان مى‏دهد؛ تا آن‏جا که هر اهل معرفت و فضلى را به سوى یک بینش درست و علمى (Scientific Insignt) فرا مى‏خواند. براى نمونه در سوره‏ى الضحى مى‏فرماید:
.... قسم به روز روشن تا هنگام ظهر آن(1) و قسم به شب تا هنگام آرامش آن(2) که خداى تو هیچ‏گاه تو را ترک نگفته و بر تو خشم ننموده است(3).
خداوند حکیم خود را از طریق آیت و پدیده‏هاى عینى و روشنى مانند "روز روشن" و یا "ظهر" و یا "آرامش شب" نشان مى‏دهد و تأکید مى‏فرماید که هیچ‏گاه بنده‏ى خود را در زندگى تنها نمى‏گذارد و در همه جا و همه حال با اوست. در سوره‏ى مرسلات مى‏فرماید:
.... در زمین کوه‏هاى بلند برافراشتیم و از ابر و باران به شما آب زلال و گوارا نوشانیدیم.(27)
در سوره‏ى عنکبوت مى‏فرماید:
اى رسول بگو به مردم که در زمین سیر کنید و ببینید که خدا چگونه خلق را ایجاد کرده و سپس نشئت آخرت را ایجاد خواهد کرد که خود بر هر چیز تواناست.(20)
مى‏بینیم که خداوند حکیم خود را در لحظه‏ها و زمینه‏هاى تکوینى خلقت از جمیع جهات نشان مى‏دهد. همین معنا به وضوح در سوره‏ى روم، آیه‏ى 48 احساس و استنباط مى‏شود:
خدا آن کسى است که بادها را مى‏فرستد تا ابرها را در فضا برانگیزد. پس به هرگونه که مشیتش تعلّق بگیرد در اطراف آسمان متصل و منبسط کند و باز متفرق گرداند. آن‏گاه باران را بنگرى که قطره‏قطره از درونش بیرون ریزد تا به کشتزار و صحراى هر قومى از بندگان بخواهد فرو بارد و به یک لحظه آن قوم مسرور و شادمان گردند.
عجیب است که آیاتى از این دست در قرآن فوق‏العاده فراوان است.9 خداوند حکیم در اوج شفقّت و دوستى، بنده‏ى جاهل و سرگردان را به سوى خود به طور عینى فرا مى‏خواند و از هرگونه کژ راهگى و بى‏راهه رفتن برحذر مى‏دارد تا به سر منزل مقصود برساند. خواندن این‏گونه آیات در قرآن، جذبه‏ى علم واقعى به خدا، لطیفه‏ى فکر حقیقى درباره‏ى خدا و شمیم معنى خلقت و عظمت حضور و عینیّت خدا در آفرینش زندگى را مضاعف مى‏نماید. سخن خداوند است در سوره‏ى نور:
خدا نورِ آسمان‏ها و زمین است. داستان نورش به مشکاتى ماند که در آن روشن‏چراغى باشد و آن چراغ در میان شیشه‏اى که تلألؤ آن گویى ستاره‏اى است درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون که با آن که شرقى و غربى نیست، شرق و غرب جهان بدان فروزان است و بى‏آن‏که زیت آن را برافروزد، خود به خود جهانى را روشنى بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روى نور معرفت قرار گرفته و هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثل‏ها را خدا براى مردم (هوشمند) مى‏زند و خدا به همه‏ى امور داناست.(35)
بدین‏رو خداوند کریم خود را به مانند نورى حاضر در همه‏ى ابعاد خلقت من‏جمله حوزه‏ى "فرهنگ" در جوامع بشرى نشان مى‏دهد. هرگاه در پدیدارها و روابط متقابل فرهنگى و اجتماعى نورانیّتى احساس شود که از فشار جهل و عواقب مسائل اجتماعى و... بکاهد، انسان به آرامش و آسایش و در نتیجه حل مسائل و پیشرفت و تکامل مى‏رسد. امّا آن‏گاه که نادانى‏ها و پیامد برخى معمّاها و مسائل بر زندگى انسان فشار زاید آورده و حمله نماید، بدیهى است که عضو جامعه در فضایى به سر مى‏برد که در آن احساس سردرگمى و سرگردانى، رنج و دردمندى و نیز آسیب‏ها و استرس‏هاى کشنده مى‏کند.

ارزش‏ها و هنجارهاى فرهنگى در قرآن

اگر این قول مردم شناسان و جامعه‏شناسان را در معرفى فرهنگ تصدیق کنیم که مى‏گویند: فرهنگ عبارت از مجموعه‏ى ارزش‏ها و هنجارهایى است که یک قوم یا گروه و اجتماع مى‏پذیرد و آن را مبناى جهت‏گیرى، تنظیم و انسجام و سازماندهى و نسق دادن به رفتار خود قرار مى‏دهد،(10) به نظر نگارنده خداوند حکیم در قرآن کریم همواره یک سرى ارزش‏ها (معناها و الگوهاى پسندیده‏اى براى رفتار) را براى مخاطبان خود و اهل ایمان ابلاغ نموده و متذکر مى‏شود، زیرا عنایت و هدایت خداوند عزیز آن است که مخلوق منتخب خویش را که توفیق خواندن و فکر کردن در آیات و کلمات قرآن را به او داده است، بدان سو بکشاند که در یک فضاى مشخص و شاکله یافته و سازمان‏دهى شده‏اى از رفتارها به توسط جا افتادن و درونى شدن (To Intern) ارزش‏ها و هنجارهاى فرهنگى ابلاغ شده‏ى انبیاء و اولیاى خدا قرار گیرد و در نتیجه به سمت یک نوع جامعه‏ى سالم و توانگر خدایى که مى‏تواند تبدیل به یک جامعه‏ى الگو و اسوه بشود، به پیش برود. در این‏جا نمونه‏هایى چندى از ارزش‏ها و هنجارهاى متذکر شده‏ى خداوند کریم را در قرآن اشاره مى‏نماییم:
1. ارزش و الگوى "توحید" در روابط فرهنگى و... (سوره‏ى شورى/ 15)
2. ارزش و الگوى "صدق" در روابط انسانى (سوره‏ى مریم/ 41)
3. ارزش و الگوى "احساس مسئولیّت اجتماعى و انسانى" در روابط اجتماعى (سوره‏ى نساء/84)
4. ارزش و الگوى "عمل صالح" همراهِ:
4-1. هنجار تقوى (خویشتن‏بانى)،
4-2. هنجار وفاى به عهد،
4-3. هنجار خوش‏کلامى با والدین، خویشاوندان و فقراء،
4-4. هنجار زکات به مستحق،
4-5. هنجار آزادسازى اسراء،
4-6. هنجار صبر در برابر سختى‏ها (سوره‏ى لقمان/8 و سوره‏ى بقره/177)
4-7. هنجار جذب حقایق و انوار حقه‏ى الهى (سوره العصر/3)
5. ارزش و الگوى "اعتدال" همراهِ
5-1. هنجار پرهیز از ستم و ظلم (سوره‏ى شورى 40)،
5-2. گرایش به ظلمِ ناشى از جهل و نادانى بشر (سوره‏ى احزاب آیه‏ى/72)
5-3. عدم تعلّق بشر به نمودهاى طاغوتى (سوره‏ى بقره/256) و گرایش به اوهام نفس (سوره‏ى یوسف/83) و لذا تمایلات بت‏پرستى‏هاى مشرکانه (سوره‏ى کهف و...) در بشر دارد.
5-4. انجام عمل (وظیفه) به قدر وسع و توان عقلانى و انسانى،
5-5. هنجار بهره بردن از نصیب دنیا (سوره‏ى شورى/36)
5-6. هنجار انفاق به قشر آسیب دیده‏ى جامعه (سوره‏ى توبه/60)
5-7. هنجار پرهیز از خودپسندى و مهربانى به همسایه و یتیم و فقیر (سوره‏ى نساء/33)

آنچه گذشت

آنچه اشاره شد تنها گزیده‏اى بسیار مختصر از شاخه‏ها و ساقه‏هاى درخت فرهنگ‏شناسى(11) است که خداوند کریم در قرآن اراده فرموده است. هر خواننده‏ى اهل فکر و بصیرتى مى‏تواند این توشه را بگیرد و بداند که وقتى مردم در زندگى و روابط اجتماعى، ارزش و الگوى "توحید" را مورد نظر قرار ندهند. چه اتفاقاتى ممکن است رخ بدهد. از جمله‏ى اتفاقات و عوارض قابل پیش‏بینى آن است که انسان در حال و شرایط "عدم توحید و عدم انسجام" به لحاظ ذهنى و روحى و فکرى در حال تلاش و پراکندگى است. توان و نیروى تمرکز و سازمان‏دهى خود را از دست مى‏دهد. گروه‏ها و روابط اجتماعى نیز چنین‏اند؛ اگر هماهنگى و انسجام در زندگى گروهى و اجتماعى نباشد، گروه اجتماعى در شرایط تنش و فرسایش قرار مى‏گیرد. اشخاص و اعضاى گروه کمتر از حال همدیگر خبر دارند؛ هر شخص در عمل، ساز خودش را زده و کار خودش را مى‏کند. بنابراین هدف‏مندى، تعادل، آرامش، احساس رضایت و خوش‏بختى و رسیدن به موفقیّت‏ها و باز تولیدهاى اجتماعى و تمدنى بر هم خورده، دچار اختلال مى‏شود.
بسیارى از بحران‏ها، آسیب‏ها، نگرانى‏ها و بیگانگى‏هاى رفتارى و روحى مردم در جامعه‏ى امروز، ناشى از شدّت یافتن حال و حقیقت فرهنگى "فردگرایى" (Individulism) و رقابت‏هاى سودمندانه‏ى عقلانى است.
امروزه به قدرى اشخاص در نقش‏ها و مشغله‏هاى کارى و عقلانى خویش سرگرم و مشغول مى‏شوند که از حال انسانى و مروّت و همکارى و نیز در نظر گرفتن حقوق حقه‏ى دیگران فارغ و بیگانه مى‏شوند. از این روست که مردم خود را تنها احساس مى‏کنند و گاه دچار بیگانگى و افسردگى و سردرگمى‏هاى ناشى از آن مى‏شوند.
در قرآن کریم تأکید شده است وقتى در روابط اجتماعى، روح ارزش و الگوى "صدق" جارى نشود، حوادث ناخوشایندى رخ خواهد داد. عدم صدق و ناراستى، رمق و رونق یک زندگى انسانى و حیات جمعى را از ریشه مى‏خشکاند؛ زیرا وقتى اشخاص احساس صداقت نسبت به یکدیگر نکنند، گرایش به همگرایى و هماهنگى و تعاون در نظام‏هاى تقسیم‏کار و دیگر عرصه‏هاى زندگى مانند خانواده، آموزش و پرورش و دانشگاه، مذهب، حکومت و غیره در ایشان به وجود نمى‏آید. به سربردن و قرار گرفتن در موقعیّت عدم صدق و کاذب- در صورتى که اشخاص آگاه به این مسأله باشند- ضمن ایجاد عدم تمایل به همگرایى و عدم هماهنگى و عدم تعاون گرایش به اعتماد و همبستگى در افراد را مخدوش مى‏کند. در عین حال افراد به لحاظ روحیه‏ى جمعى و روابط اجتماعى، احساس امنیّت روحى و بهداشت روانى‏شان را کمابیش از دست مى‏دهند و به سوى نوعى پریشانى و نگرانى و گاه سوء ظن محققى و آشکار کشیده مى‏شوند. در حالى که "صدق" در رابطه‏هاى متقابل اجتماعى و فرهنگى، اطمینان، صمیمیّت، اعتماد، همگرایى و همبستگى و نیز احساس امنیّت روحى و اخلاقى را به وجود مى‏آورد. ضمن آن‏که مردم به سوى نوعى خصلت سادگى و روشنى در مقابل پیچیدگى و ابهام و مرموز بودن در رفتار عادت مى‏کنند. کمتر کسى دچار چندگانگى‏ها و تناقض‏هاى شخصیّتى و فرهنگى مى‏شود.
نمونه‏هاى این گونه عادات و جلوه‏هاى رفتارى را مى‏توان در برخى گروه‏ها و جوامع انسانى به طور عینى و تجربى ملاحظه کرد. اگر سررشته‏ى این بحث و شرح و بسط‏هاى آن را دنبال کنیم، نیاز به نگارش یک مقاله‏ى مستقل به وجود مى‏آید. اگر صورت اجرایى و عینى ارزش‏ها و هنجارهاى ابلاغى خداوند حکیم به گوش جان افراد و فرهنگ‏هاى اجتماعى درآید، چه نشان‏ها و نمادهایى در روابط متقابل و رفتارهاى مردم ظاهر مى‏شود، و آیا این امور و الگوها در اخلاص جمعى جوامع وجود عملى دارند یا آن‏که چندان عملى نبوده و اغلب حالت خیالى و ذهنى دارند؟ امید است که خداوند توفیق نگارش چنین مقاله‏اى را عنایت فرماید.

پى‏نوشت‏ها

* ـ استادیار دانشگاه آزاد اسلامى اراک
1. جهت مطالعه‏ى بیشتر نگاه شود به: سوره‏ى انعام/148 و 150، سوره‏ى مائده/14، سوره‏ى لقمان/21، زخرف/22، هود/62، سوره‏ى بقره/74 و 170 و 175 و 120، سوره‏ى مؤمن/68 و 81، سوره‏ى یوسف/78 و 80، سوره‏ى عبس/30 و 35، احزاب/40. یاسین/6، اعراف/28، انبیاء/53 و 54، توبه/23، سباء/43، هود/62 و 87، فرقان/18 و...
2. ر.ک: سوره‏ى ابراهیم/3،
3. به عقیده‏ى نگارنده وسوسه‏ها و تردیدهاى بوالفضولانه‏ى ذهنى و عقلى، به جز آن‏که اندیشه و روح آدمى را دچار الفاظ و استدلال‏هاى پیاپى ناپایدار کنند و بدین‏سان دل‏انسان را دچار مرض شبهه و شکستگى و سرگردانى نموده و عوارضى چون انکار و تمسخر و استهزاء دیگران به بار آورند، نتیجه و بازخورد دیگرى ندارند؛ ضمن آن که روحیه‏ى خشوع و فروتنى عالمانه و عارفانه و نیز عشق به نیایش را از بین مى‏برند. شاید به همین دلیل است که خداوند عزیز آن عبارت حکیمانه را فرموده است که: قل اعوذ برب الناس(1)، ملک الناس(2)، اله النّاس(3)، من شرالوسواس الخنّاس(4)، الذى یوسوسُ فى صدور النّاس(5)، من‏الجنة و الناس(6).
4. فرهنگ مى‏تواند عناصر و ابعاد گوناگون در مجموعه‏هاى متفاوت داشته باشد، از جمله: فرهنگ علمى، فرهنگ دینى، فرهنگ صنعتى، فرهنگ هنرى، فرهنگ سیاسى، فرهنگ ادارى، فرهنگ کار و شغل، فرهنگ قومى، فرهنگ عمومى، فرهنگ تخصصى، فرهنگ جهانى، فرهنگ قشرى و گروهى و...
5. اشاره به آن حدیث معروف نبى مکرم اسلام محمّد مصطفى(ص) است که فرمودند: هر کس خود را بشناسد به درستى که پروردگار را شناخته است. (من عرف نفسه فقد عرف ربّه)
6. جهت اطلاع بیشتر نگاه شود به: سوره‏ى لقمان، آیه 21، سوره‏ى زخرف/22، سوره‏ى هود/62، سوره‏ى بقره آیات 74، 170، 175، 17، 125، سوره‏ى مؤمن/81 و 68، سوره‏ى یوسف/78 و 80، احزاب/40، یاسین/6، اعراف/28، انبیاء/53 و 54، توبه/23، سباء/43، هود/87، فرقان/18 به نظر نگارنده ذکر تک‏تک این آیات با ارزش علمى فراوان همراه است، امّا در حوصله‏ى این مقاله نمى‏گنجد.
7. ".... ان اکرمکم عنداللّه اتقکُمْ". (حجرات، آیه 13) و... "والعصر ان الانسان لفى خسر الّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوبالصبر" (سوره‏ى والعصر، آیات 1ـ3).
8. ر.ک: سوره‏ى بقره، آیات 9، 11، 170، 191، 26، 219، 66، 17، 82، سوره‏ى نمل/69 و 11، سوره‏ى حشر/21، سوره‏ى روم/6 و 10، سوره‏ى مؤمن/47، سوره‏ى یس/10، سوره‏ى غافر/47، فصلت/14، انعام/111، لقمان/21، احزاب/60، عنکبوت/49، فتح/26، فرقان/60،
9. جهت مطالعه بیشتر رجوع کنید به: نمونه‏هایى از قبیل سوره‏هاى نساء/84، شورى/15، بقره/256 و 165 و 177 و 83، آل‏عمران/139 و 146، احزاب/53 و 3 و 33 و 23، اخلاص/1، حجرات/11 و 12.
10. ر.ک: نگارنده، مقدمه‏اى بر آموزه‏ها فرهنگ‏شناسى، ناشر: مرکز فعالیّت‏ها و پژوهش‏هاى قرآن و عترت، زیر چاپ.
11. منظور از درخت فرهنگ‏شناسى با توجّه به آیاتى که در انتهاى مقاله (قسمت ارزش‏ها و هنجارهاى فرهنگى قرآن) آمده است.

مقالات مشابه

آسيب شناسي مديريت فرهنگي از منظر قرآن كريم

نام نشریهپژوهش هاي اجتماعي اسلامي

نام نویسندهنعمت‌الله فیروزی, عباس معین فر

راهبردهای تربیتی اعتدال فرهنگی در قرآن و حدیث

نام نشریهآموزه های تربیتی در قرآن و حدیث

نام نویسندهسهراب مروتی, صلاح‌الدین غلامی

فرهنگ نامگذاری از دیدگاه قرآن و پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهمحمدمهدی مظاهری, محمدحسین اشرف

ایده جهانی سازی در قرآن

نام نشریهآفاق دین

نام نویسندهمهدی رفیعی موحد

قرآن و جامعه‌پذيرى

نام نویسندهفاضل حسامی

عناصر کار آمدی فرهنگ از نگاه قرآن

نام نشریهمجله اندیشه حوزه

نام نویسندهمحمدهادی معرفت

سامري گري در حوزه اعتقادي

نام نشریهروزنامه کیهان

نام نویسندهرضا نادری

توسعه فرهنگي در آموزه هاي قرآني

نام نویسندهخلیل منصوری